عباس عبدی آوار شدن یک قل از دو قل متروپل گرچه یک رویداد منفرد است ولی هنگامی که خوب نگاه کنیم، متوجه وجه ساختاری و سیستمی آن نیز می شویم. مهم ترین علت بروز چنین حوادثی نادیده گرفتن استانداردهای جوامع جدید است. ویژگی متمایز کننده جامعه پیشرفته و مدرن از جامعه سنتی، وجود استانداردهای گوناگون و به روز شونده است. استاندارد از قدیم بوده، ولی عموما در زمینه سکه های رایج انجام می شد. در حقیقت حکومت ها دقت می کردند که سکه های طلا و نقره تقلبی نباشند، همچنین استاندارد اوزان مهم بود، چون اگر استاندارد نبود، بساط روابط اقتصادی برچیده می شد. استاندارد دیگر قضاوت بود که باید براساس قانون یکسان و عادلانه صورت گیرد. ولی با گذشت زمان و پیشرفت و پیچیده شدن جوامع، تعداد استانداردهای اجباری نیز بیشتر و بیشتر شد. چرا؟ برای اینکه تشخیص کیفیت و کارایی کالا و خدمات از عهده مردم عادی خارج شده است. من اگر بخواهم یک دارو بخرم از کجا بدانم که این واقعی است؟ از کجا بدانم رستوران ها امور بهداشتی را رعایت می کنند؟ از کجا بدانم که فلان پزشک صلاحیت لازم برای درمان و تجویز دارو را دارد؟ از کجا بدانم که ترمز خودرو استاندارد است و کارایی دارد؟ از کجا بدانم کپسول گازی را که می خرم، خطرناک نیست و نشت نمی کند و منفجر نمی شود؟ همه اینها موجب شده که دستگاه های کارشناسی معتبر و معیار بر سطح استاندارد تولیدات روزانه کشور و واردات آنها نظارت کنند. سازمان غذا و دارو، سازمان استاندارد، سازمان های نظام مهندسی و پزشکی و... همه و همه وظیفه این کار را برعهده دارند و همه آنها نیز باید در اجرای وظایف کارشناسانه خودشان مستقل باشند. یکی از مهم ترین آنها سازمان نظام مهندسی است. در قدیم که یک ساختمان یک طبقه و حداکثر دو طبقه برای استفاده شخصی می ساختند موضوع استاندارد چندان جدی نبود ولی اکنون که ساختمان های چند طبقه و برای فروش ساخته می شوند و نیز پل های بزرگ، سدهای عظیم، برج های سر به فلک کشیده می سازند... طبیعی است که همه آنها باید از استانداردهای قانونی برخوردار باشند. هم پیمانکاران رعایت کنند و هم شهرداری ها و نظام مهندسی و درنهایت دادگاه ها بر اجرای آن نظارت کنند تا ما با خیال راحت ساختمان را بخریم و در آن ساکن شویم. جواز پایان کار به معنای رعایت این مقررات و تایید آن از طرف نهادهای دولتی و شهرداری ها است و برای انجام این کارها از ما مالیات و عوارض می گیرند و به کارکنان خود حقوق می دهند. حتی پس از سکونت باید استانداردهای نگهداری آن نیز رعایت شود. بنابر این یکی از مهم ترین وظایف دولت ها تعیین ضوابط و استانداردها و نیز تضمین اجرای آنها است. تفاوت میان سطح توسعه یافتگی کشورها را باید در سطح استانداردهای آنها و سطح رعایت این استانداردها جست وجو کرد. پس چرا این ضوابط را رعایت نمی کنیم؟ نکته اصلی همین جا است. فقر و فساد و کمبود بودجه و عدم پاسخگویی و فقدان نظارت های رسانه ای و مدنی، از مهم ترین علت های این تخلف است. شاید در ایران بیش از هر جای دیگری «نهادهای رسمی نظارتی» وجود دارند، ولی دریغ از کارایی آنها. چرا؟ چون همه حکومتی هستند و چاقو دسته خود را نمی برد. همزمان با حضور این نهادهای رسمی؛ نهادهای مدنی از جمله رسانه ها بسیار کمتر از اندازه لازم، آزادی عمل دارند. یکی از علت های بی توجهی به رعایت استانداردها، کمبود بودجه و بی مسوولیتی دولتی ها است. رعایت استاندارد، نیازمند تامین بودجه و بالا بودن هزینه تولید و نگهداری است. هنگامی که بودجه ندارند برای کاهش هزینه ها به این نتیجه می رسند که سطح استانداردها را پایین آورند. روشن است که نادیده گرفتن محدود استانداردها، عوارض حادی ندارد و اثرات منفی خود را در کوتاه مدت نشان نمی دهد، ولی سود کوتاه مدت آن را مدیریت مربوط می برد و مدعی می شود که با فلان اندازه بودجه که کمتر از مقدار مصوب یا مورد نیاز است طرح را تمام کرده ولی نمی گوید که چه تعداد از استانداردها را رعایت نکرده است. اگر مقررات موجود ساختمان سازی تا حدی رعایت نشود، در ظاهر اتفاق خاصی رخ نمی دهد، ولی هنگامی که یک زلزله 6 ریشتری می آید مثل سرپل ذهاب، می بینیم ساختمان های مسکن مهر که برای زلزله های بالای 7 ریشتر طراحی شده اند، بعضا به نحوی تخریب می شوند که در عمل غیرقابل استفاده می شوند. نکته این است که این کاهش استاندارد، محدود نمی ماند و به مرور کمتر هم می شود مثل آنچه که در متروپل رخ داد و به گونه ای بود که حتی نیازمند زلزله 6 ریشتری یا یک آتش سوزی (مثل پلاسکو) یا حادثه غیرمترقبه دیگری نبود. وضعیت آن از حیث رعایت مقررات ساختمان سازی چنان اسفبار است که پیش از بارگذاری کامل یا حتی پیش از اعلام خطرهای معمول در ریزش ساختمان ها و مثل بمب گذاری به یک باره فرو ریخته است. اگر فیلم های ریزش را دیده باشیم متوجه می شویم که هیچ علامت حتی کوچکی که حساسیت ها را جلب کند از پیش دیده نمی شود و به یک باره ساختمان فرو می ریزد و از این حیث شاید در میان همه موارد دیگر منحصر به فرد باشد و این به معنای آن است که نه تنها استانداردهای معمول مطلقا رعایت نشده بلکه انحراف از استانداردها، چنان عمیق است که جز با ناکارآمدی همزمان نهادهای رسمی نظارتی و رسانه ای و وجود فساد گسترده قابل تحلیل و درک نیست. چرا؟ برای اینکه هیچ فرد عاقلی که در این نهادهای نظارتی باشد، حتی اگر کاملا هم فاسد باشد، حاضر نمی شود به این اندازه تخلف از مقررات ساختمان سازی تن دهد. به احتمال فراوان، ناظران و حتی سازندگان ساختمان کمابیش می دانسته اند که این سازه خطرناک است. پس چرا همه آنان چشم های خود را بر ماجرا بستند و حتی سازنده و مالک نیز قربانی ساخته خود شد؟ (به مساله فوت یا زنده بودن وی دیروز پرداختم). به نظرم پاسخ را در عمق و گستره فساد و عادی شدن آن باید دانست. (٢) به طور کلی برای فهم کیفیت رعایت استاندارد در کشور کافی است به چند مورد از قدیمی ترین استانداردها و وضعیت آن در ایران کنونی اشاره کنیم. پول، اوزان و دادرسی همیشه باید استاندارد باشند. اکنون پول ما فاقد استاندارد کافی است و هر روز ارزش آن در حال کمتر شدن است. بی ارزش شدن پول مثل کم شدن عیار طلا و نقره در سکه های رایج دولت های قدیم است. البته آن دولت ها اجازه چنین تخلفی را نمی دادند. همچنین اکنون عیار طلا و نقره تبدیل به معضلی شده و فقط کارشناسان خبره از آن مطلع هستند و مردم عادی نمی توانند به عیار طلاها یا حتی سکه های موجود در بازار اطمینان کافی کنند. در مورد وزن هم که واقعا نوبر است. اخیرا فیلمی دیدم که وزن پودر لباسشویی را که نیم کیلو باید باشد تا 25 درصد کمتر در قوطی ریخته اند و ظاهرا هیچ مرجعی نیست که چنین متقلبانی را نقره داغ کند. فقدان استانداردهای حقوقی و دادرسی هم که بی نیاز از توضیح است، همین آقای عبدالباقی نمونه روشن آن است. اینها سه مورد از استانداردهایی است که از هزاران سال پیش باید رعایت می شدند و اکنون وضع ما درباره آنها چنین است لذا بهتراست از استانداردهای جدید مثل ایربگ حرفی نزنیم که مسخره شده است. علل سقوط سطح استانداردها فراوان است. ولی در اینجا به دو مورد آن یعنی نوع خاصی از فساد و نیز فقدان رسانه آزاد و مستقل اشاره می کنم. هنگامی که از فساد صحبت می شود، ذهن مردم متوجه رشوه می شود. البته این درست است. ولی فسادهای بدتر از رشوه هم داریم. کار خیر! حتما تعجب می کنید، چگونه کارهای خیریه می تواند منشا فساد باشد؟ در این باره باید گفت که امور خیریه در جامعه ای که فاقد نظارت کافی و شفافیت است، بهترین زمینه برای انجام فسادهای به ظاهر پاکیزه! است. آیا تاکنون از خود پرسیده ایم که چرا یک نفر سرمایه دار که با انواع و اقسام شیوه ها از پرداخت مالیات فرار می کند، هم زمان تعدادی از پاسگاه های کلانتری آبادان را ساخته یا نوسازی می کند؟ یا چرا باید به ساخت بناهای قوه قضاییه و زندان کمک کند؟ اصولا مگر دولت بودجه ندارد که این کار را به واسطه افراد «خیر امنیت ساز»! انجام می دهد؟ یا برای ساخت اضافه بنای غیرقانونی همین ساختمان متروپل، شهرداری آبادان را هم شریک خود می کند. بگذریم از اینکه چه ارقامی از این امور به ظاهر خیریه به جیب اشخاص و مسوولان می رود. ولی دادگاه و پاسگاه و فرمانداری و شهرداری که باید در برابر شهروندان مستقل باشند و مانع تخلفات آنان شوند، چگونه می توانند درباره کسی که ولی نعمت آنان بوده مستقل باشند؟ کدام ساختمان زندان حاضر است سازنده خیر خود را به عنوان زندانی در چاردیواری خود نگه دارد؟ در واقع نه فقط مسوولان بلکه نهادهای شهر و استان به نحوی رهین منت های چنین فرد نیکوکاری! می شوند و این وضعیت و وابستگی امری مستمر در همه دولت ها خواهد شد. در هر دو دولت قبل و فعلی از عبدالباقی تقدیر می شود یک بار به عنوان چهره ماندگار صنعت ساختمان و یک بار هم به عنوان مدیر منتخب، که هر دو مورد هم با مسما بودند! به همین علت است که در این ماجرا سه شهردار بازداشت می شوند که نشان می دهد، تغییرات مدیریتی و سیاسی در شهرداری، در رفتار نظارتی شهرداران در برابر این فرد تاثیری نداشته است، چون این نهاد شهرداری است که استقلالش را در برابر او از دست داده بود. آن هم نهادی که آلونک یک پیرزن در حاشیه شهر را به علت تخلف از مقررات شهرداری تخریب می کنند، ولی اجازه می دهند که یک ساختمان بلندمرتبه در مرکز شهر و در خیابانی کم عرض و خلاف مقررات ساخته و در اجرا نیز 4 طبقه بر اصل جواز اضافه شود و نظارت بر اجرا نیز چنان ضعیف است که حتی جوشکاری اتصالات در مسخره ترین شکل انجام شده است. تازه در تبلیغات این مجتمع برای فروش هم می گویند ساختمان ضد زلزله است! زمین آبادان با اندکی حفاری به آب می رسد، با این حال، این ساختمان در ساخت طبقات زیرزمین هم تخلف داشته است! اینها نشان می دهد که با وضعیتی فراتر از تخلفات موردی مواجهیم، نشان از یک فساد نظام مند عمیق و گسترده دارد که فهم و شعور و درک سازنده و مالک را نیز زایل می کند و دفتر خود را در ساختمانی قرار می دهد که بلای جانش می شود. فسادی که همه قربانی آن می شوند. (٣) در یادداشت پیش به نوع پیچیده ای از فساد در فروریزی متروپل پرداختم و اکنون به عامل دوم که بسیار مهم است یعنی ناکارآمدی رسانه رسمی می پردازم. در اولین بخش به تاثیر تعیین کننده این عامل در عدم قبول خبر فوت عبدالباقی اشاره کردم، به طوری که برخی نظرسنجی های مجازی حاکی از اعتقاد نداشتن 95 درصد پاسخگویان به فوت او بود. قطعا این نظر سنجی تعمیم پذیر نیست ولی این رقم به اندازه ای گویا هست که هر کسی را نسبت به وضعیت اعتماد در جامعه نگران کند. اعتماد یعنی این که اگر به دلیلی یک بار اشتباه کردی یا دروغ گفتی مردم حرف تو را بپذیرند نه این که راست بگویی و نپذیرند. برای درک ریشه این بی اعتمادی باید به غیراستاندارد بودن رسانه های رسمی به ویژه صدا و سیما اشاره کرد. مدیریت صداوسیما اعلام کرد که در ارایه اخبار آبادان تذکر داده اند که محدودتر عمل کنیم. ولی نگفت که صداوسیما یکی از عوامل اصلی بروز چنین حوادثی است. چگونه؟ تا آنجا که پیگیری کرده ام، عموم مردم آبادان یا فعالان شهر از وضعیت ساختمان های عبدالباقی مطلع بوده اند. حتی گفته می شود که پیش تر نیز یکی دیگر از ساختمان هایش دچار مشکل شده بود. مدارک در تایید مشکلات جدی در این سازه موجود و گزارش ناظر نیز منتشر شده است. آش چنان شور شده بود که برای دادگستری آبادان هم مستنداتی ارسال شده است و ظاهرا قرار است قوه قضاییه در باره تخلفات احتمالی در دادگستری اطلاع رسانی کند. داستان عبدالباقی عمومی تر از محافل رسمی است. کسی از قول مدیر یکی از کارگاه های ساختمانی عبدالباقی برایم نقل کرد که به او گفته بود، فلان ستون ایراد دارد و باید برش داد و سپس اصلاح شود. او هم پاسخ داده بود که نیازی به اصلاح نیست. به همین سادگی. نتیجه؟ غیر ممکن است که مدارک چنین رفتارها و وضعیتی به دست صداوسیمای آبادان یا استان یا کشور نرسیده باشد. پس چرا به جای طرح سوال و تهیه گزارش از این تخلفات و بازتاب دادن نظر مردم و کارشناسان و به پرسش گرفتن مسئولین نظارتی، صدا و سیما مشغول تهیه و پخش گزارش از افتتاح ساختمان های ساخته شده از طرف عبدالباقی برای خودش و دولت و نیز گزارش مراسم اهدای جایزه به او بودند و هیچ گزارشی از این تخلفات نیست؟ مگر ممکن است که صداوسیمای آبادان از این مسایل بی اطلاع باشد؟ اگر بی اطلاع باشد که باید در آن رسانه را گل گرفت و اگر اطلاع داشته و گزارش و پیگیری نکرده که مسئولیت مشترک در ماجرا دارد و باید ابتدا به نقد عملکرد خود بپردازد. یک گزارش جدی آنان می توانست بساط تخلفات را جمع کند. فاصله صدا و سیما از استاندارد رسانه های جهانی بیش از هر فاصله دیگری است. در مجموع آوار شدن متروپل محصول بی توجهی حکومت به انجام مسئولیت های خود در استانداردسازی امور، تولیدات و بناها و نظارت بر اجرای دقیق آنها است. ضعف استاندارد و فقدان نظارت بر آن در همه حوزه ها مشهود است در سیاست بیشتر است. برای نمونه استانداردی برای مشارکت مردم در تعیین نمایندگان خود نداریم. در نتیجه، علیرغم مشارکت اندک مردم در انتخاب شورای شهر آبادان، فردی به عنوان شهردار از دل آن شورا بیرون می آید که امروز در زندان است. جالب این که مردم آبادان چند ماه پیش خطاب به دولت متنی را امضا کردند که این شهردار را نمی خواهند، که تعداد امضا کنندگان آن از تعداد آرای بسیاری از اعضای شورای شهرشان بیشتر بود ولی کسی به خواست مردم توجه نکرد و این وضعیت نیز محصول آن است. ظاهرا انتصاب او به شهرداری نیز خلاف ضوابط اداری است به عبارت دیگر حتی استانداردهای اداری مصوب خود را نیز رعایت نمی کنند! معلوم نیست چرا این استانداردها را نوشته اند؟ یکی از مهندسان ساختمان توضیح می داد که بیشتر ساختمان های اداری فاقد استانداردهای لازم هستند. برای ساختمان های دولتی به راحتی استانداردها را نادیده می گیرند چون بودجه ندارند. تخلف امثال عبدالباقی ها در مقایسه با تخلف نهادها و ماموران حکومت مساله ای فرعی است. چون افراد عادی برای انجام کارهای خود از مردم حقوق نمی گیرند. مردم به قضات، فرماندار، شهردار و... حقوق می دهند تا به نیابت از آنان بر انجام امور و رعایت استانداردها نظارت کنند. پس مسئولیت اصلی رویداد اخیر متوجه نهادهای حکومتی است، هر کدام به نسبتی. برای نمونه اگر از این تخلفات به دادگستری یا رسانه های رسمی گزارشی نرسیده، در این صورت با فاجعه مواجه هستیم که چرا این همه تخلف بوده و کسی شکایت یا اطلاع رسانی نکرده؟ آیا ناامید از رسیدگی و انتشار بودند یا می ترسیدند شکایت کنند؟ و اگر شکایت آمده و اقدام نکرده که فاجعه عمیق تر است. مسئولیت حکومت ها نیز امری مستمر است، حتی با کودتا یا انقلاب هم زایل نمی شود، چه رسد به تغییرات کم عمق و سطحی. پایان
نظرات